طی روزهای گذشته کنگره سوم حزب حکمتیست برگزار شد. سخنرانان اصلی این جلسه از جمله کورش مدرسی و فاتح شیخ با اشاره به بحران جهانی اقتصاد سرمایه داری٬ آینده جنبش چپ و کارگری و افق سوسیالیسم را در ایران بسیار روشن و امیدوار کننده ترسیم کردند! در حالت کلی همه بحث و تکیه این دوستان بر روند بحران جهانی سرمایه و تکیه بر این بحران در جهت رویش انقلاب کارگری است! در این اصل بدیهی تردیدی نیست. این کاملا مسلم و روشن است در دوران بحرانهای مالی و اقتصادی بورژوازی و ورشکستگی اقتصادی٬ که بيانگر ديکته شدن سیر نزولی نرخ سود و توقف انباشت است٬ سرمایه برای خروج از بحران و احیای روال کسب سود هرچه بیشتر میکوشد بار و سنگینی بحرانش را بر روی دوش کارگران و زحمتکشان سوار نماید. دراين مسیر براى نجات سرمايه تنها راه تحميل فقر و فلاکت هر چه بیشتری به زندگی کارگران است. مقابله با اين روند و دفاع طبقه کارگر از موجوديتش زمینه اعتراضات کنونى و انقلابات اجتماعی است و هم اینکه کمونیستها و کارگران در ایران شانس خوبی برای انقلاب و کسب قدرت سیاسی دارند. اینها بحثهای جدیدی نیست. بخصوص شانس و امکان مناسب در ایران برای سازماندهى انقلاب کار گری و سوسیالیستی٬ تنها گوشه کوچکی از تیز بینی، هشیاری و شناخت عمیقا مارکسیستی منصور حکمت در سالها پیش است!
تا اینجا بحثی نیست. اما این فقط نیمی از صورت مسئله یک حزب کمونیستی کارگری مدعی کسب قدرت سیاسی است! پس آن نیم دیگر صورت مسئله که در کلیه مباحث و گاها گزافه گویی های این دوستان غایب است چیست و در کجاست؟ بقول مارکس همه فلاسفه تا امروز دنیا را تفسیر نموده اند حال آنکه مسئله تغيير آنست. آری نیمه پنهان در همینجا نهفته است. حزبی که مشغله و هدف خود را انقلاب کارگری و سوسیالیستی تعیین کرده حداقل بایستی در بیان سیاستها و تاکتیک هایش از شهامت مسئولانه و شفافیت کافی برخوردار باشد. بازگو نمودن کلی بخشی از واقعیتها برای فرار از کل بن بست و واقعیت هیچ تناسبی با سنت کمونیستی منصور حکمت ندارد!
کنگره برای تبیین اوضاع اقتصادی و سیاسی جهانی و جامعه با بيشنى کارگرى و کمونيستى و طرح نقشه و سياست برای تطبیق حزب و مکانیسمهایش برای ایجاد حرکت و انقلاب اجتماعیست و ... یا نه کنگره با تکیه بر پوپولیسم و عام گرایی و سکتاریسم هدفش تشکیلات نگه داری، آرام نمودن کادرهای مردد و ناراضی و حفظ آتوریته رو به زوال حاکمیت به خطر افتاده یک رهبری خاص در حزب است! جای مباحث مهمی در جلسه این دوستان بشدت خالی نگه داشته شده بود و متاسفانه گمان میرود این اقدام تلاشی آگاهانه باشد بعنوان سرپوشی بر بحرانها! مباحثی که بیانگر آلودگی تا مغز استخوان این جریان به انواع سیاستهای راست و پوپولیستی است. سیاستها و برنامه های راست و غیر واقعی ای که این جریان را به سترونی و ناتوانی کامل در عرصه های تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعی دچار کرده است! جای مباحث مهمی ازجمله پی گیری و ریشه یابی استعفاهای مکرر بسیاری از کادرهای پرسابقه و برجسته این حزب٬ مسئله و بحران لیدریسم٬ بن بست و شکست کامل پروژه گارد آزادی و بی ربطیش به جنبش کارگری و سوسیالیستی٬ پروژه عقیمی که حتی قادر به احیای روحیات و سنت پیشمرگایتی دهه های گذشته هم نیست و مترسک بیجانش همچنان روی دست طراحانش باقی مانده، سیاستهای راست و به غایت غیر سوسیالیستی و غیر کارگری حول دولت موقت، انقلاب چند مرحله ای و رفراندوم گرفته تا مجلس موئسسان و منشور سر نگونیشان، عدم هرگونه تحرک واقعی و ملموس در عرصه های کارگری و اجتماعی و سیاسی بطور واقعی و منطقی در بطن جامعه٬ و بسیاری مسایل مهم دیگری همه از جمله مواردی هستند که برای طیف وسیعی از اعضا و کادرهای این حزب همچنان سئوال بر انگیزند! سئوال اینجاست عنوان دهان پر کن این کنگره ها چه تشابه و سنخیتی با کنگره بلشویکهای سرخ دوران لنین و حزب منصور حکمت دارد و همچنین وجوه افتراقشان تا کجاست؟